معرفی چند کارآفرین برتر ایران

"احد عظیم زاده" مولتی میلیارد ایرانی از زندگی اش می گوید 

من احد عظیم‌زاده هستم. در 10 آذر 1336 در ده اسفنجان در شهرستان اسکو متولد شدم. هفت ساله بودم که پدرم را از دست دادم و یتیم شدم.
امکانات مالی‌مان اجازه نمی‌داد به مدرسه بروم و فقط پس از رفتن به کلاس اول مجبور شدم پشت دار قالی بنشینم و قالیبافی کنم. تا 13 سالگی روزها قالی می‌بافتم و شب‌ها درس می‌خواندم. چاره‌ای نبود، وسع مالی ما جز این اجازه نمی‌داد. 
خاک خوردم و زحمت بسیار کشیدم. در سال 2بار بیشتر نمی‌توانستیم برنج بخوریم. یک بار روز 21 ماه رمضان و بار دوم شب چهارشنبه‌سوری. آرزو داشتم یا خلبان شوم یا پولدار و برای رسیدن به این آرزوها بسیار زحمت کشیدم. 

کارم را با به دوش کشیدن پشتی و قالی‌های کوچک و بردن آن از اسفنجان یا اسکو برای فروش آغاز کردم. در آغاز کار از هرکدام از آنها یک یا دو تومان (نه هزار یا 2هزار تومان) سود می‌کردم. پنج سال اینچنین سخت کار کردم. بسیار دشوار بود. اما پشتکار و اعتقاد به هدف با توکل به خدا تحمل سختی‌ها را آسان می‌کرد. در 18 سالگی توانستم 20 هزار تومان پس‌انداز کنم، اما فشارها همچنان ادامه داشت تا این‌که مجبور به ترک تحصیل شدم.

غصه یتیمی چون باری سنگین به دوشم بود. (بغض می‌کند) یتیم هیچ‌کس را ندارد. کارمند، کارگر، بانکی، کاسب و هرکس دیگر

ی شب که به خانه‌اش می‌رود دستی به سر و روی بچه‌اش می‌کشد. اما یتیم این محبت بزرگ را ندارد. شب‌ها، شب‌های جمعه پاهایش را در بغل می‌گیرد و به انتظار می‌نشیند. در انتظار آن کس که دستی به سرش بکشد...

در این فکر بودم که سرمایه‌ام را افزایش بدهم تا بتوانم کاری بکنم. می‌خواستم یک کارگاه فرشبافی راه بیندازم. سراغ پسرعموی پدرم رفتم و از او 20 هزار تومان قرض کردم و 60 هزار تومان هم از بانک وام گرفتم. سرمایه‌ام شد 100 هزار تومان یعنی به اندازه یک تراول صد تومانی امروزی.
وقتی این پول دستم آمد تازه به فکر افتادم که چه بکنم. چه ایده جدیدی داشته باشم؟ ماه‌ها فکر کردم. آن روزها چون انقلاب پیروز شده بود تا 2 سال به هیچ ایرانی پاسپورت نمی‌دادند. در این مدت فکر کردم و فکر کردم تا به این نتیجه رسیدم که با صادرات کارم را شروع کنم.

اما هیچ اطلاعاتی نداشتم. شنیده بودم آلمان مرکز تجارت فرش است. ویزا گرفتم و به هامبورگ رفتم و در یک مسافرخانه یا پانسیون مستقر شدم. به سالن‌ها و انبارهای فرش آنجا سرزدم و با سلیقه‌ها آشنا شدم. آنجا به من گفتند ثروتمندان برای خرید فرش به سوئیس می‌روند. ویزای 15 روزه سوئیس گرفتم و به ژنو رفتم.
زبان هم نمی‌دانستم. در یک هتل با تاجری آشنا شدم و او ایده اصلی را به من داد: فرش گرد بباف. در آن دوران در ایران فرش گرد بافته نمی‌شد و
کیفیت تولید فرش و رنگ‌بندی‌ها هم مناسب نبود. چای و قهوه‌ام را خوردم و همان روز به ایران برگشتم. 
به ده خودمان آمدم و ساختمانی اجاره کردم. دستگاه خریدم، با 10 درصد نقد و بقیه اقساط. ابریشم هم قسطی خریدم. انسان باید ریسک‌پذیر باشد و من هم ریسک کردم. با دست خالی و از هیچ. 
شروع به بافتن فرش گرد کردم و چند نمونه که بیرون آمد سر و کله تاجران آلمانی پیدا شد و آنان به اسفنجان آمدند. باور می‌کنید یا نه؟ در اولین معامله 6.5 میلیون تومان نقد پرداختند و شش میلیون تومان هم چک دادند! آن شب از شدت هیجان نخوابیدم. احساس آن شب را خوب به خاطر دارم. سرمایه 100 هزار تومانی من که 80 هزار تومانش قرض بود در کارخانه اجاره‌ای اینچنین سودی نصیب من کرده بود، در اولین قدم...  کسب و کارم رونق گرفت و صادراتم را به آلمان، ایتالیا، سوئیس، انگلیس، بلژیک و دیگر کشورها آغاز کردم. بسیار سفر کردم و ایده‌های جدید دادم. از موزه‌های فرش کشورها بازدید می‌کردم و از طرح‌ها اقتباس یا از آنها عکس می‌گرفتم و با الهام از آنها و تلفیق طرح‌ها، ایده‌های نو بیرون می‌دادم. در این مدت سلیقه مشتریان را شناختم.
اصول کار خودم را پیدا کردم. من شریک ندارم. هیچ‌گاه نداشته‌ام و نخواهم داشت. اگر شریک خوب بود، خدا برای خودش شریک می‌گذاشت. 

اصل دیگر من احترام به مشتری است، هر که می‌خواهد باشد. پیش مشتری مثل سربازی که جلوی تیمسار خبردار می‌ایستد، با احترام می‌ایستم. اتکای خودم اول به خدا و دوم به ایده و تفکر و پشتکار و ریسک‌پذیری خودم است. بسیار ریسک می‌کنم،بسیار. 

کمی بعد در بازدید از هتل‌های معروف جهان تصمیم گرفتم وارد کار ساخت بزرگ‌ترین پروژه هتل کشور شوم. تاکنون 180 میلیارد تومان در این پروژه سرمایه‌گذاری کرده‌ام. تمام مصالح این پروژه خارجی و بهترین است.

سنگ برزیل، شیشه بلژیک، دستگیره در انگلیس و تاسیسات آلمانی است. کابین چهار آسانسور نیز از طلای 18 عیار است. این هتل 340 واحد مسکونی در 25 طبقه، هفت طبقه سالن ورزشی، 34 طبقه هتل، 7 رستوران روی دریاچه، 10 هزار متر شهر آبی، 70 هزار متر زمین آمفی‌تئاتر، 90 هزار متر زمین گلف و 2 باند هلیکوپتر دارد. فقط قرارداد نورپردازی این پروژه با فرانسوی‌ها 9 میلیون دلار (9 میلیارد تومان)‌ است. این پروژه آبروی کشور است و من با افتخار روی آن سرمایه‌گذاری کرده‌ام. من ایران را دوست دارم. بروید بگردید حتی یک دلار و ریال در خارج کشور ندارم و سرمایه‌گذاری یا ذخیره نکرده‌ام....

می‌پرسید چه احساسی نسبت به پول دارم؟ پول دیگر مرا ارضا نمی‌کند. هدف من کارآفرینی است. تنها در پروژه آن هتل 600 نفر به طور مستقیم کار می‌کنند.
من 2 بار برنده تندیس الماس بزرگ‌ترین بیزینس‌من جهان شدم و بزرگ‌ترین صادرکننده فرش کشور هستم. اما می‌دانید بزرگ‌ترین افتخار من چیست؟
یتیم‌نوازی. افتخار می‌کنم 2 سال خیر نمونه کشور شدم. افتخار می‌کنم جزو 100 کارآفرین برتر کشور هستم. دوست دارم اشتغالزایی کنم. دوست دارم سفره مرتضی علی باز کنم، معتقدم خدا من را وسیله قرار داده است. هم‌اکنون 1070 بچه یتیم را زیر پوشش دارم و با خودم پیمان بستم تا عمر دارم هر سال 100 بچه به آنها اضافه کنم. وصیت کرده‌ام وقتی مردم تا 10 سال بعد از عمرم هر سال 100 بچه یتیم اضافه شود و مخارج همه یتیم‌ها را از محل ارثم بپردازند. بعد از 10 سال هم اگر بازماندگانم لیاقت داشتند، راه من را ادامه می‌دهند. سفره که می‌اندازیم برای یتیم‌ها و می‌آیند و غذا می‌خورند، کیف می‌کنم. گریه می‌کنم و حال می‌کنم.

در یک مراسمی بچه‌ها دورم جمع شده بودند و هر کس چیزی می‌خواست. در این میان دختربچه‌ای به من نزدیک شد و به جای آن که چیزی بخواهد، فقط خواست دستم را ببوسد. مهرش بدجور به دلم نشست. خواستم فردا بیایند دفترم. آن دختر الان دخترخوانده من است. روی پایم نشست و بابایی صدایم کرد. من به هر دخترم 50 میلیون تومان جهاز دادم و مقرر کردم به این یکی 100 میلیون تومان جهاز بدهند. این دست خداست که مهر این دختر را به دل من انداخت.
یتیمی سخت است. بهترین ساعات عمر من زمانی است که در خدمت یتیمان هستم.
پول را برای چه می‌خواهیم؟ خدا به ما داده و ما هم باید به بقیه بدهیم.

ما وسیله هستیم. باید بخشید و بی‌منت و زیاد بخشید. این توصیه من به همکارانم است. من از زیر صفر شروع کردم.  توصیه من به جوانان این است که منطقی فکر کنند. این گونه نبوده که شب بخوابم، صبح پولدار شوم. خاک خوردم و رنج کشیدم و آثار این رنج هنوز در من هست. امیدشان به خدا و فکر و بازوی خودشان باشد. درستکار باشند و تلاش و تلاش و تلاش کنند. این فرمول من است...

 
 
سعید سعادت
مؤسس مجتمع فنی تهران
متولد: 1332- قم
فارغ‌التحصیل رشته متالورژی
محل سکونت: تهران
مقدمه: 
امروزه فن‌آوری اطلاعات و ارتباطات به عنوان یکی از مهم ترین ابزارهای برنامه‌ریزی و توسعه کشورها مورد توجه برنامه ریزان و دولتمردان و سیاست گذاران قرار گرفته است. فناوری اطلاعات و ارتباطات علاوه بر توسعه و ارتقای منابع انسانی، تاثیرات چشم گیری در روابط اجتماعی و اقتصادی به عهده داشته است. از آنجایی که رشد و توسعه اقتصادی کشورها بستگی زیادی به میزان فعالیت های کارآفرینان دارد ، لذا مصاحبه‌ای با یک کارآفرین it ترتیب داده ایم، به امید آنگه کامی در جهت رشد و توسعه it در جامعه و شفاف شدن نقش کارآفرینان در این زمینه برداشته باشیم.

سعید سعادت متولد 1332 شهرستان قم می باشد. وی تحصیلات خود را در رشته متالورژی دانشگاه صنعتی شریف در سال 1355 به اتمام رساند. از مهم ترین فعالیت های آموزشی it وی تاکنون چاپ بیش از 600 عنوان کتاب در 30 شاخه مدیریت ، برنامه ریزی ارتباطات ، آموزش های مرتبط با فناوری اطلاعات و ارتباطات در زیر مجموعه های سخت افزار و نرم افزار ، شبکه ، گرافیک رایانه ای و ict کودک و نوجوان و icdl می باشد. 
کارکردن را از چه سنی شروع کردید؟ 
در دوران دبیرستان به دلیل علاقه بسیار زیادی که به دروس ریاضی داشتم و بسیار هم موفق بودم ، معمولا به دانش آموزانی که در این دروس ضعیف بودند کمک کرده و به آنها درس می دادم. در بین بچه هایی که به آنها درس می دادم دانش آموزی بود که 9 تا تجدید از دروس اصلی و از جمله دروس ریاضی آورده بود . با برنامه ریزی و کمک هایی که به او کردم با نمرات خوبی قبول شد و باعث تعجب خانواده و دوستان خود شد. از همان زمان متوجه توانایی خودم در کار تدریس و آموزش شدم و اینکار را به طور جدی تر دنبال کردم تا جائیکه به عنوان مدرس مجرب و توانمندی شهرت پیدا کردم . تقریبا از همان زمان ها به بعد تدریس به عنوان یک فعالیت اقتصادی که به آن علاقه بسیار زیادی هم داشتم ، وارد زندگی من شد و قسمت مهمی از وقت من علاوه بر تحصیل صرف مطالعه و تدریس شد. 
تدریس را در دوره دانشگاه نیز ادامه دادید؟ 
بله اما در دوره دانشگاه بیشتر متقاضیان ، داوطلبان کنکور و به خصوص در زمینه فعالیت کاری من داوطلبان کنکور برق و مکانیک بودند ، از طرف دیگر علاوه بر تدریس به کار تالیف و ترجمه کتاب هم مشغول شده بودم و در سالهای آخر دانشگاه اولین کتاب حساب دیفرانسیل و انتگرال را برای داوطلبان کنکور تالیف کردم. به این ترتیب می توان گفت که از آن زمان تا به حال بیش از 30 سال در زمینه آموزش به فعالیت مشغول بوده ام. در طی این سالها آموزش و تحلیل نقاط قوت و ضعف آموزش در ایران یکی از مهم ترین دغدغه های من بوده است و تقریبا روزی را سراغ ندارم که بدون تفکر و دل نگرانی در زمینه آموزش گذرانیده باشم. 
چه عاملی باعث شد که اقدام به تاسیس آموزشگاه علمی بنمایید؟ 
همانطور که گفتم عشق به تدریس و آموزش و شناخت توانایی هایم در این زمینه ، مرا بیش از پیش به امر آموزش علاقه مند می کرد. با افزایش تعداد متقاضیان آموزش و داوطلبان تحصیل در دانشگاه ها ، نمی توانستم جوابگوی بسیاری از متقاضیان و داوطلبان باشم ، لذا به این فکر افتادم که موسسه آموزشی داشته باشم که هم بتوانم به فعالیت های آموزشی خودم بپردازم و هم نیاز و حجم درخواست های داوطلبان را پاسخگو باشم ، به این ترتیب کار را با راه اندازی آموزشگاه کنکور برای دوره های فوق دیپلم به لیسانس ، که در آن زمان متقاضیان فراوانی هم داشت ، شروع کردم و نتایج بسیار بهتری از تجارب آموزشی خودم به دست آوردم . کار در حجم وسیع تر تجربیات بهتری در زمینه آموزش نصیب من می کرد و شناخت بیشتری از نیاز های متقاضیان و داوطلبان فراهم می کرد. با افزایش حجم تدریس و کلاسها نیاز های بیشتری احساس می شد وکم کم کار توسعه می یافت. کار ساده ای نبود ولی علاقه فراوان من به توسعه آموزش باعث می شد که در شناخت نیاز ها و تحلیل مشکلات مرتبط با آن فعالیت کرده و زمینه های توسعه کار را فراهم کنم. هرگز فراموش نمی کنم که گاه برای حل یک مسئله پیچیده ریاضی ، روزها وقت می گذاشتم تا بتوانم آنرا با راه حلی که خودم می خواستم حل کنم و تا خودم به جواب درست نمی رسیدم دست بردار نبودم و به این سادگی ها کنار نمی کشیدم. و با رسیدن به جواب درست احساس رضایت وصف نشدنی تمام وجودم را فرا می گرفت و خستگی را از تنم بیرون می کرد.
سرمایه اولیه این کار را چه گونه فراهم کردید؟ 
شراکت برای تاسیس آموزشگاه را با یکی از دوستان دوران دانشگاهی که در رشته برق و الکترونیک درس می خواند شروع کردم و بخش عمده ای از سرمایه اولیه را خودمان با پول هایی که از تدریس به دست می آوردیم فراهم کردیم. در ابتدای فعالیت و شروع کارمان در موسسه هر دو ما ، حدود 10 تا 12 ساعت تدریس می کردیم. اشتراک عقیده و روحیات مشترکی که داشتیم باعث می شد خیلی زودتر به خواسته هایمان برسیم ، و تا جایی که به خاطر می آورم هرگز اتفاقی نیافتاده است که باعث کمرنگ شدن این ارتباط دوستانه شود. این ارتباط تا امروز نیز ادامه پیدا کرده است. با همراهی یکدیگر زمینه ای فراهم شد تا در مدت زمان کوتاهی به دلیل افزایش تعداد متقاضیان و داوطلبان از مدرسین دیگر استفاده کنیم و کار وفعالیت خودمان را توسعه دهیم. با عوض شدن مدل کار و توسعه فعالیت ها ایده های جدید تری به ذهنمان می رسید که استفاده از این ایده ها نیز به توسعه کار کمک می کرد. خودمان هم گاهی باورمان نمی شد که به این سرعت موفق شویم ، ولی به هر حال توجه به کیفیت آموزش و نیاز داوطلبان و سعی و تلاش بی وقفه باعث می شد که در کار موفق تر باشیم.
با توجه به اینکه این مرکز ( مجتمع فنی ) را به عنوان یک مرکز آموزشی در زمینه کامپیوتر می‌شناسند، چگونه فعالیت‌های خود را در این زمینه شروع کردید؟ 
کار تکراری و یکنواخت من را خسته می کند ، با وجود اینکه در زمینه آموزشی و فرهنگی فعالیت می کردم ، اما نمی توانستم همیشه فعالیتی یکنواخت داشته باشم ، لذا تصمیم گرفتیم که آموزش در زمینه برق و الکترونیک و تعمیر رادیو و تلویزیون را به آموزش هایمان اضافه کنیم و به همین انگیزه برای اولین بار لابراتوارهایی که مجهز به وسایلی برای آموزش های عملی در این زمینه بود را راه اندازی کردیم ، چون به این باور رسیده بودیم که دانش آموزان و داوطلبان باید در محیطی واقعی مهارت های مورد نیاز و مربوطه را فرا بگیرند. برای این کار هم در آن زمان هزینه های فراوانی کردیم و حتی برخی اوقات ناچار شدیم از دیگران قرض بگیریم ، که البته به دلیل حسن اعتبار و شهرت در کار این کار عملی شد. فراموش نمی کنم که با این کارها و به دلیل جوان بودن و نوآوری در شیوه آموزش هایمان عده ای از رقبا اعتقاد داشتند که " ما جرقه هایی هستیم که به زودی روبه خاموشی خواهیم رفت" . که البته این گونه نشد و بسیار هم موفق شدیم و در آن زمان هیچ موسسه ای کار با این شیوه و این کیفیت را انجام نمی داد. خود این مسئله باعث رونق گرفتن بیشتر فعالیت های آموزشی ما شد. این موفقیت علاوه بر دلگرمی بیشتر ما در فعالیت های آموزشی ، درس های فراوانی به ما داد. ما در زمینه مسائل آموزشی و توسعه کارمان سعی می کردیم نیاز جامعه را در نظر بگیریم ، هر چند که این کار به راحتی انجام نمی شد ، اما چون تنها مسائل مالی برایمان مطرح نبود و در کنار آن مسائل و نیاز جامعه و رسیدن به اهداف آموزشی برایمان در اولویت قرار داشت توجه ما را به این موضوع جلب کرد که آموزش کامپیوتر، که البته در آن زمان به پیچیدگی و وسعت امروز نبود ، از نیاز های جامعه است و می تواند در آینده نه چندان دور پاسخ گوی نیاز های بسیاری از افراد باشد. نو بودن این رشته و علاقه ما به فعالیت در این زمینه باعث شد که آموزش و فعالیت های آموزشی در این زمینه را توسعه دهیم و برای اولین بار در همین زمینه کتاب ms-dos را به صورت کتاب ترکیبی با کتاب کار منتشر کردیم. این کتاب حدود 2 میلیون نسخه فروش داشت ، که نشان دهنده نیاز و علاقه جامعه بود. انتخاب عنوان کتاب و ترکیب مطالب آموزشی با کتاب کار هم از نظر موضوع و هم از نظر سبک کار و روش آموزش روش نو و تازه ای بود. و ما که از ابتدا توجه به مشتریان و نیاز آنها را سرلوحه کارمان قرار داده بودیم برنامه ریزی های وسیع تری را در این زمینه انجام دادیم. من که در ابتدا کار را با فعالیت های فردی شروع کرده بودم ، با توسعه فعالیت های آموزشی و کاری ، تصمیم گیری های لازم را در هیئت مدیره مطرح می کردم و با ایده ها و نظرات جمعی برنامه های آموزشی و فعالیت های مرتبط با آن را توسعه دادیم. به اعتقاد من اگر سازمان را به یک کشتی و مدیر سازمان را به ناخدا تشبیه کنیم ، این ناخدای کشتی است که افراد را در مسیر درست هدایت می کند و اگر حتی فردی از خدمه این کشتی کار را به درستی انجام ندهد باز این ناخدا است که می تواند کشتی را به مقصد درست هدایت کند. به همین علت ما نیز توانستیم با انتخاب نیروها و هدف گذاری های درستی که داشتیم ، افراد کارشناس ومتخصص در زمینه های مختلف و با تخصص های مورد نیاز را جذب کنیم ، که همگی آنها با عشق و گذشت و فداکاری برای رسید به اهداف آموزشی مجموعه را یاری می کنند. 
ملاک های شما در انتخاب این نیروها چه بوده است؟ 
ما همواره سعی کرده ایم نیرو هایی را به همکاری دعوت کنیم که اهداف و انگیزهای کاری مشابهی را دنبال کنند و تنها منافع مادی برای آنها مطرح نباشد ، هر چند که مسائل مالی رکن مهمی در فعالیت های فردی و اجتماعی می باشد ولی تا فردی به جز انگیزه های مالی ، انگیزه ها و روحیات دیگری برای فعالیت های آموزشی نداشته باشد موفقیت در این زمینه فراهم نخواهد شد. یکی از عوامل موثر در موفقیت فعالیت ما استفاده از نیروها و افرادی است که به جز انگیزه های مالی مسائل بالاتر و مهم تری دغدغه زندگی آنها است و تنها به مادیات فکر نمی کنند. استفاده از نیروهای خلاق و خوش فکر با انگیزه های بالا و دارا بودن روحیه کاری در زمینه های آموزشی از جمله مسائلی بوده است که ما در مسیر توسعه فعالیت های خودمان به آن توجه کرده ایم.
ازدواج و تشکیل خانواده چه نقشی در فعالیت های شما داشت؟ 
به دلیل اینکه من فعالیت های کاری خود را خیلی قبل تر از ازدواج شروع کردم ، تشکیل خانواده تاثیر خاصی در نوع فعالیت من نداشت. در واقع انگیزه اولیه برای فعالیت در زمینه آموزش و کار در این مورد قبل از ازدواج به وجود آمده بود. البته من همواره سعی کرده و می کنم که فعالیت های کاری من تاثیر نامطلوبی بر روابط اجتماعی و به خصوص مسائل خانوادگی من نگذارد و از همسر خودم به خاطر صبر و تحمل مشکلات و نارسایی های احتمالی که ممکن است به واسطه کار به وجود آمده باشد ممنون هستم ، ولی یادآوری می کنم که سعی من همواره این بوده که مسائل کاری تاثیری بر روابط خانوادگی ام نداشته باشد. 
چه عواملی باعث ثبات دوستی وشراکت شما در این مدت زمان طولانی شد؟ 
من و همکارم پیش از شروع و توسعه فعالیت های کاری و آموزشی با هم دوست بودیم و با وجود اینکه در دو رشته مختلف تحصیل می کردیم ، هم فکری و عقاید و روحیات مشترک ، هم در شکل گیری ارتباط و هم در دوام آن موثر بود. این دوستی و ارتباط به دلیل کار و مسائل مرتبط با آن به وجود نیامده بود اما نقش مهمی در به وجود آمدن زمینه فعالیت های کاری و آموزشی و توسعه آن به عهده داشت. 
چه عواملی باعث توسعه و رونق فعالیت شما در زمینه آموزش کامپیوتر در کشور شد؟ 
نو بودن موضوع و توجه ما به روش های استاندارد آموزش در این زمینه و در نظر گرفتن نیاز متقاضیان آموزش در این زمینه باعث شد که در برنامه ریزی ها و جهت گیری هایمان توجه بیشتری به مشتریان و نیاز آنها بکنیم. از طرف دیگر برقراری ارتباط موثر با نهادهای آموزشی مطرح کشور و حسن شهرت در پاسخ گویی به نیاز های آموزشی آنها باعث می شد که به عنوان یکی از پیش رو های آموزش در این زمینه مطرح باشیم. توجه به استاندارد های آموزشی ودوره های بین المللی رسمی آموزش کامپیوتر و فن آوری اطلاعات و ارتباطات و فعالیت در این زمینه نیز از عوامل موفقیت در این زمینه بود. ما برای اولین بار در ایران با همکاری کارشناسان و همکاران صاحب نظر در زمینه فن آوری اطلاعات و ارتباطات موفق شدیم تا نقشه راه یک فرد در مسیر برنامه ریزی و تحصیل در علوم مختلف کامپیوتری را ترسیم کنیم. سعی ما همواره توسعه کیفی و رعایت استاندارد های بین المللی در آموزش و توسعه فعالیت ها در این زمینه بوده است. 
چه مشکلات و یا فراز و نشیب هایی در مسیر کاری داشتید؟ 
با وجود مشکلات و فراز و نشیب در شروع و راه اندازی و توسعه هر کاری ، راههای پر فراز و نشیب زیادی نداشتیم ، هر چند که در مواقعی به خصوص برای توسعه آموزش ها و مراکزمان نیاز به ریسک برای ما ضروری بود ، اما برای رسیدن به موفقیت خیلی تلاش کردیم و در طولانی مدت به آن رسیدیم ، چون سرمایه گذاری و فعالیت در زمینه مسائل آموزشی و فرهنگی در دراز مدت به جواب می رسد. درک این موضوع باعث می شود تا در برنامه ریزی و توسعه کار صبر وشکیبایی به خرج دهیم و انتظار معجزه نداشته باشیم. شناخت درست هدف و برنامه ریزی و هدف گذاری صحیح از عواملی است که باعث می شود مشکلات و فراز و نشیب های مسیر کار کمتر شده و یا از میان برداشته شود. توجه به به کیفیت آموزش و حفظ آن در مسیر توسعه فعالیت های آموزشی باعث شده است که من کیفیت را به عنوان اصل مهم در موفقیت و حل مشکلات و مسائل مسیر کار سر لوحه کار ها قرار دهم. از آغاز فعالیت در زمینه آموزش روزی را سراغ ندارم که در ساعات کاری به جز آموزش و توسعه آن به فکر دیگری باشم و در معمولا بیشترین وقت من در زمان کار ، حتی حالا که کار توسعه پیدا کرده است ، صرف توجه به کار و بالابردن کیفیت آن می شود. 
اکنون چه ایده های دیگری را می خواهید دنبال کنید؟ 
با توجه به مشکلاتی که جوانان ما در زمینه اشتغال دارند ، ما به آموزش های بین المللی رو آورده ایم و معتقدیم که باید جوانان در آموزش ها گواهینامه بین المللی داشته باشند و شرایط خود شان را با سایر کشورها در سطح بین‌المللی هماهنگ کنند. جهانی شدن و از بین رفتن مرزهای جغرافیایی در زمینه کار و اشتغال زمینه ای را فراهم کرده است تا افراد از نقاط مختلف دنیا قادر باشند در جای دیگری به جز کشور خودشان به فعالیت کاری بپردازند و همین موضوع باعث می شود که آموزش های لازم در این زمینه به یکی از دغدغه های آموزشی ما تبدیل شود. موفقیت جوانان ما در کار و فعالیت در عرصه ملی عامل مهمی در موفقیت کشور ما است ، چرا که اکثر افرادی که به دلایل مختلف به کشور های دیگر می روند معمولا پس از موفقیت در فعالیت های کار به کشور خود باز می گردند و حتی اگر این اتفاق نیافتد ، تجربه ما ثابت کرده است که ایرانی های خارج از کشور تلاش های موثری در توسعه کشور و شفاف شدن نگاه دنیا نسبت به ایران انجام داده اند. 
چه عواملی باعث موفقیت شما شد؟ 
توکل برخدا . زمانی که انسان با یاد خدا کار ها و فعالیت هایش را شروع کند و همواره خود را در پناه او ببیند ، تمام فعالیت ها و تلاش هایش را برای رضایت او انجام می دهد و مسیر های صعب العبور برایش هموار خواهد شد. 
چه توصیه ای برای جوانان و خصوصا افراد کارآفرین دارید؟ 
به خدا توکل داشته باشند ، و در کارهایشان عجول نباشند. نمی توان یک شبه ره صد ساله را طی رفت. سعی کنند در کارهایشان به نیازهای مردم اهمیت بدهند ، چونکه رضایت مردم باعث رضایت خداوند و خشنودی خداوند علاوه بر اجر معنوی باعث رونق گرفتن کار ها و هموار شدن راه ها می شود. به گمان من قضاوت صحیح در زمان کار و سعی و تلاش برای انجام درست کار عامل مهمی در موفقیت کاری است . جوانان باید برای رسیدن به هدف هایشان نیز تلاش زیادی بکنند و مطمئن باشند که با سعی و تلاش و توجه به نیاز مردم و همینطور توکل بر خداوند در کار ها و طلب توفیق از او انجام بسیاری از کارهایی که در نظر دیگران غیر ممکن و یا دشوار جلوه می کند ، راحت خواهد شد. شروع خلاقانه و بدنبال تامین نیاز و کیفیت کار برای مشتریان بودن با عث خواهد شد که بدون تردید موفق شوند ، حتی اگر در این راه چند بار شکست بخورند.      مصاحبه از: زهرا بهمن‌پور
 
 
 
حسین خان محمدی

مدیر سایت جامع توریستی آتالند
متولد: 1358
کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی 
محل سکونت: تهران 
آقای حسین خان‌محمدی، فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی، متولد سال 1358 است. مدت‌هاست که ایشان، پی‌گیر یک ایده‌ی نو و خلاقانه (راه‌اندازی اولین سایت جامع توریستی) است و تلاش‌های ایشان در حال به ثمر رسیدن است، چراکه یکی از ویژگی‌های بارز ایشان، پی‌گیری و تلاش مجدانه است. آقای خان‌محمدی، عضو واحد پژوهش مرکز کارآفرینی دانشگاه تهران و دارای سوابق پژوهشی در مؤسسات مختلفی مثل ساپکو و.... می‌باشد. در بحبوحه‌ی فعالیت‌های جشنواره‌ی اصفهان، با ایشان به گفت‌وگو نشستیم:

ما مطلع شدیم که شما در زمینه‌ی طراحی و راه‌اندازی اولین سایت جامع توریستی ایران، فعالیت می‌کنید. لطفاً کمی در رابطه با ایده و طرح خود، توضیح دهید. 
بله، ما در زمینه‌ی ارائه‌ی خدمات توریستی و مسافرتی از طریق اینترنت وارد فعالیت شدیم که این خدمات برای توریست‌ها و مسافران داخل و خارج، ارائه خواهد شد و شامل بخش‌های مختلفی در زمینه‌ی اطلاع‌رسانی و شناساندن جاذبه‌های گردشگری ایران، خدمات تهیه و رزرو بلیط هواپیما، قطار، اتوبوس، ماشین، هتل و فروش صنایع دستی، هم‌چنین صدور ویزا و خدمات اقامتی می‌باشد. 
آیا برای شروع کار، اطلاعات خاصی داشتید؟ 
بله، اما عمده‌ی اطلاعات لازم را هنگامی که این ایده را به صورت طرح تجاری برای جشنواره‌ی کارآفرینی اصفهان نوشتم، جمع‌آوری کردم و هر چه بر اطلاعات و مطالعاتم در این زمینه، افزوده می‌شد مصمم‌تر و علاقه‌مند‌تر می‌شدم و در نهایت تصمیم گرفتم که ایده‌ی خود را با کمک دوستان و همکاران خود عملی کنم. 
برای کسب و کار جدید خود چه فعالیت‌هایی انجام داده‌اید و اکنون در چه مرحله‌ای هستید؟
فعالیت‌های ما ابتدا با مطالعه و تحقیق در زمینه‌ی وضعیت صنعت توریسم در ایران و خارج آغاز شد، پس یک مطالعه‌ی تطبیقی در زمینه‌ی کسب و کارهای مرتبط با ایده‌ی خود داشتیم که اطلاعات مفیدی، کسب شد و با نوع ارائه‌‌ی خدمات توریستی از طریق اینترنت، آشنایی پیدا کردیم. بعد از جمع‌آوری اطلاعات و طبقه‌بندی آنها، ساختار سایت را طراحی کردیم و گروهی از دانشجویان دانشگاه تهران، مسئول طراحی بخش‌های مختلف سایت شدند و هم اکنون بخش‌ عمده‌ای از سایت، آماده است که امیدواریم در نیمه‌ی دوم اردیبهشت 1383 به بهره‌برداری برسد. البته همه‌ی این مراحل، فاز اول پروژه، محسوب می‌شود که با استفاده از نتایج و بازخوردهای فاز اول، قصد داریم در فاز دوم، بخش‌های مختلف سایت را توسعه داده و در زمینه‌ی توریسم بین‌الملل، فعالیت خود را ادامه دهیم. 
نظرتان در ارتباط با صنعت توریسم ایران چیست و چشم‌انداز آن را چگونه می‌بینید؟ 
در حال حاضر، صنعت توریسم ایران بسیار ضعیف است و با معیارهای جهانی فاصله‌ی زیادی دارد. اما پتانسیل، فرصت‌ها و نقاط قوت بسیاری برای رشد و مطرح شدن در سطح جهانی دارد. در عین حال، ضعف‌های ساختاری و تهدیدات زیادی نیز در داخل و خارج از کشور، متوجه این صنعت است. به‌ دلیل گستردگی این صنعت و مرتبط بودن آن با بخش‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور، بایستی یک عزم و اراده‌ی ملی جهت برطرف کردن مشکلات به وجود آید. اما با همه‌ی این ضعف‌ها و تهدیدات، می‌توان در زمینه‌‌ی اطلاع‌رسانی و شناساندن پتانسیل صنعت توریسم ایران در سطح جهان از شبکه‌ی اینترنت، حداکثر بهره را برد، که اهداف ما نیز در این راستا است. 
بازار هدف شما کجا، و چه کسانی هستند؟ 
بازار هدف ما چهارگوشه‌ی جهان است. اما این بازار هدف با توجه به مراحل و نوع فعالیت‌ ما به بخش‌های مختلف، تقسیم می‌شوند که کلیه‌ی این بخش‌ها به مرور زمان، پوشش داده خواهند شد. به این صورت که در مراحل اولیه، فعالیت‌های ما بر ارائه‌ی خدمات به توریست‌ها و مسافران داخلی و کسانی که قصد مسافرت از ایران به خارج را دارند، متمرکز خواهد شد. سپس در مراحل بعدی، جذب توریست‌ها از طریق اینترنت و برگزاری تورهای داخلی و خارجی خواهد بود. 
آیا سایت‌های مشابهی در ایران وجود دارد؟ 
خیر، اما آژانس‌ها و مراکز اقامتی و سیاحتی که بعضاً در صنعت حمل‌و‌نقل یا توریسم فعالیت داشته‌اند، سایتی برای فعالیت خود راه‌اندازی کرده‌اند، اما این سایت‌ها با توجه به اینکه محدود به بخش‌ خاصی از فعالیت‌های آنان می‌شود. نمی‌تواند به عنوان یک سایت جامع اطلاع‌رسانی و خدمات‌دهی به توریست‌ها و مسافران عمل نماید. که ما سعی می‌کنیم این خلاء را پرکنیم، ضمن اینکه با تمامی مراکز سیاحتی و اقامتی، آژانس‌های حمل و نقل و ... همکاری خواهیم داشت. 
نظر دوستان، آشنایان و اطرافیان شما درباره‌ی این ایده چیست؟
اکثراً موافق و مشوق بودند، اما کسانی هم بودند که فقط به ضعف‌ها و محدودیت‌های موجود در زمینه‌ی گردشگری و تجارت الکترونیک اشاره می‌کردند که جا دارد من از همکاران مرکز کارآ‏فرینی، اساتید دانشگاه تهران و مسئولین سازمان‌های ایرانگردی و جهانگردی و کسانی که مشوق و راهنمای ما بودند، کمال تشکر و قدردانی را بکنم. 
برای ایجاد یک کسب و کار، چه فاکتورهایی لازم است؟ 
به عقیده‌ی من اولین و مهم‌ترین فاکتور، شناخت نیاز و فرصت‌های موجود است، سپس غربال کردن و انتخاب ایده با توجه به نقاط ضعف، قوت، فرصت و تهدید است. بعد از انتخاب ایده، مکتوب کردن آن به‌صورت طرح کسب و کار (business plan) بسیار مهم است. سپس پشتکار و پی‌گیری مداوم، می‌تواند ایده و طرح را به نتیجه‌ی مطلوب برساند. 
چه موانعی در سر راه شما وجود داشته و چه مشکلاتی برای ایجاد کسب وکار جدید برای شما پیش آمد؟
بعضی موانع و مشکلات در زمینه‌ی تجارت الکترونیک و توریسم، به صورت ساختاری و کلان در سطح کشور بودند و بعضی موانع نیز مانند عدم دسترسی به منابع مالی و اطلاعاتی نیز در بعضی مراحل، مشکل آفرین بودند. 
در این کار, چه فعالیت‌های درآمدزایی در نظر گرفته‌اید؟
فروش خدمات از طریق اینترنت در زمینه‌ی گردشگری و مسافرت و هم‌چنین فروش صنایع دستی، تبلیغات و ... 
با عدم وجود کارت‌های اعتباری، چگونه دریافت‌ها و پرداخت‌های خود را انجام می‌دهید؟ 
این بخش نیز یکی از موانع و مشکلات عمده است که کلاً گریبانگیر تجارت الکترونیکی در ایران است. اما ما برای کسب‌وکار خود، روش‌های مختلفی جهت دریافت و پرداخت وجه خدمات درنظر گرفته‌ایم، که این سیستم در هر بخشی از فعالیت‌ و نوع خدمات و مشتری فرق می‌کند. 
این کسب و کار را به عنوان شغل اصلی در زندگی در نظر گرفته‌اید و یا فقط به عنوان یک شغل موقت به آن نگاه می‌کنید؟
با توجه به علاقه‌ی شخصی و مطالعاتی که انجام داده‌ایم، تصمیم گرفتیم این کار را به عنوان زمینه‌ی اصلی کسب و کار خود قرار داده و تا می‌توانیم آن را توسعه ‌دهیم. 
آیا تا به حال برای کسب ‌وکار جدید، وامی دریافت کرده‌اید؟
خیر اما در برنامه‌‌های مالی آینده‌ی خود، تصمیم گرفته‌ایم از وام، استفاده کنیم.
در پایان، اگر صحبتی دارید، بفرمایید. 
از علاقه‌مندان و همه‌ی کسانی که در زمینه‌ی توریسم، فعالند، بخصوص دانشجویان، دعوت به همکاری می‌کنیم و از شما هم متشکریم. 
مصاحبه از: محسن برزگر خلیلی

 

مهندس اعظم قلی‌زاده پاشا

مدیر ‌عامل شرکت ایران فولاد (ایرفو)
کارآفرین برجسته‌ی بابلی 
مهندس! بهتر است در ابتدا سؤالی را مطرح کنم که همیشه در ذهنم بوده، چرا پاشایی‌ها این‌قدر باهوشند؟ 
هوش، البته یک نعمت خدادادی است. بر اساس اصل وراثت، اگر اجداد و گذشتگان باهوش باشند، بچه‌ها و نسل‌های بعدی‌شان هم باهوش می‌شوند. ریشه‌ی ما پاشایی‌ها برمی‌گردد به یکی از همراهان و ملازمان امامزاده سید نظام‌الدین، نواده‌ی امام حسن (ع) که از نسل ترکان عثمانی و بسیار باهوش بود. خود امامزاده سید نظام‌الدین که در بند پی شرقی دارای بارگاه و مقبره‌ی زیارتی است، از مردان متّقی روزگار خود و انسان با‌کرامتی بود. او بعد از اقامت در روستای پاشامیر، تمام زندگی‌اش را وقف حضرت سیدالشهدا (ع) و مردم کرده ‌بود .

چند سال دارید و روزگارتان در دوران تحصیل چگونه بود؟ 
متولّد 1314هستم. سواد ابتدایی را در مکتب‌خانه آموختم . تقریباً 13ساله بودم که به بابل آمدم و در دبستان تربیت (با مدیریت آقای صابری) ثبت ‌نام کردم و از همان روز اوّل رفتم کلاس پنجم نشستم. ما آن‌قدر در شهر می‌ماندیم تا شب عید جادّه نداشتیم و برای رفت‌و‌آمد از کنار سجّادرود (سجرو) عبور می‌کردیم.
پدرتان زنده‌اند؟ 
نه! فوت کرده‌اند. ایشان شیخ‌نعمت‌الله و طلبه‌ی مدرسه‌ی صدر بودند و خواروبارفروش و معروف به سقط‌فروش بودند. کشاورزی هم می‌کردند. ما 3 برادر و یک خواهر هستیم. یک برادرم شغل کشاورزی دارد و برادر دیگرم مهندس کشاورزی است. 
تا پایان دبیرستان در مدارس بابل درس خواندید؟ 
نه! ماجرای درس خواندن من طولانی است. کلاس هفت را در دبیرستان شاهپور بودم. بقیه‌ی سیکل اوّل (تا کلاس نهم) را به‌صورت شبانه در قم خواندم. بعد به بابل برگشتم و کلاس دهم و یازدهم را در رشته‌ی عمومی ریاضی دبیرستان قنّاد ادامه دادم. سال ششم را آمدم تهران و دانش‌آموز رشته‌ی ریاضی دبیرستان مروی شدم (35ـ1334). در همان سال دکتر اقبالی، رئیس دانشگاه تهران، اعلام کردند که دانش‌آموزان رشته‌ی ریاضی می‌توانند درکنکور پزشکی شرکت کنند. چون به رشته‌ی پزشکی علاقه‌مند بودم. 3ماه تابستان همان سال نشستم و دروس رشته‌ی طبیعی را خواندم و همه‌چیز را به‌خوبی یاد گرفتم . امّا متاٌسفانه به‌ محض این‌که سر جلسه‌ی امتحان نشستم همه‌چیز را فراموش کردم. چیز عجیبی بود! حتّی یک مسئله‌ی ساده یادم نیامد. مجبور شدم به رشته‌ی اصلی‌ام بروم. در همان سال در کنکور دانشکده‌ی فنّی شرکت کردم. ظرف 3 روز تمام معلومات ریاضی‌ام بازآفرینی شد. خوشبختانه در دانشکده‌ی فنّی تهران در رشته‌ی مهندسی شیمی قبول شدم. آن موقع مرحوم بازرگان استاد ترمودینامیک و قبلاً نیز رئیس دانشکده‌ی فنّی بودند . در طول تحصیلات دانشگاهی‌ام جزو دانشجویان ممتاز دانشکده بودم و معمولاً بورسیه می‌گرفتم. بعد از 4 سال موفّق شدم در رشته‌ی مهندسی شیمی فوق لیسانس بگیرم . 
کی ازدواج کردید؟ 
سال 1346. همسرم 10سال از من کوچکتر و خانه‌دار است. 
با هم تفاهم دارید؟ 
(می‌خندد و خیلی محکم می‌گوید) بله! ایشان خانمی بسیار صبور، مقاوم و متّکی‌به‌نفس هستند و در تربیت و نگه‌داری بچه‌ها به من فشار نمی‌آورند، چرا که می‌دانند مشغله‌ی من زیاد است و خودشان باید کار‌ها را انجام بدهند. 7 تا بچه هم دارم، 4 پسر و 3 دختر.
(به شوخی می‌گویم) یا ابوالفضل! این همه بچه در یک خانواده‌ی روشنفکر و تحصیل‌کرده! 
(با همان روی خندان می‌گوید) چه عیبی دارد؟ اساساً من معتقدم که تعداد بچه‌ها، وقتی سالم و با‌هوش باشند، باید زیاد باشد و مشوّق دوستان و همکاران متاٌهلی هستم که امکانات مالی و تربیتی دارند. آن‌ها موظّفند که فرزندان متدین و خدوم تحویل جامعه بدهند.
مایلیم اسم آن‌ها و رشته‌ی تحصیلی‌شان را بفرمایید؟ 
مهدی (متولد 47، دکترای اقتصاد از دانشگاه سوربن فرانسه)، مریم (متولّد 49 ، لیسانس زبان از دانشگاه تهران)، محمّد (فوق لیسانس مکانیک از دانشگاه خواجه نصیر)، زهرا (فوق لیسانس فیزیک از دانشگاه فردوسی مشهد)، علی‌حسین (مهندس مکانیک و دانشجوی دوره‌ی دکترا)، زینب (لیسانس حسابداری) و علیرضا (دانشجوی سال سوم مکانیک)
برگردیم سر موضوع اصلی! لطفاً مراحل ورودتان به این کار بزرگ صنعتی را برای خوانندگان توضیح دهید. 
اجازه بدهید ابتدا از شرایط صنعت در زمانی که من از دانشکده‌ی فنّی فارغ‌التحصیل شدم، بگویم. در یک جمله بگویم، در آن موقع اصلاً چیزی به نام صنعت نداشتیم. یک کارخانه‌ی کوچک قند در کهریزک داشتیم که در حدّ یک کارگاه بود. کارخانه‌ی سیمان ری هم بسیار کوچک بود. صنعت دفاعی کشور هم در حدّ تولید تفنگ برنو بود که کارخانه‌اش در غورخانه (توبخانه‌‌)ی تهران قرار داشت. یک نساجّی (قائمشهر) داشتیم که اصلاً به‌حساب نمی‌آمد. محصولات و فرآورده‌های صنعتی مناسبی نداشتیم. بیشتر از خارج وارد می‌شد. ما در آن موقع مصرف‌کننده‌ی صرف بودیم. اولین کارخانه‌ی مدرنی که وارد ایران شد (صنعت ریخته‌گری) همان جایی بود که من در سال 1340مشغول شدم. صاحب این کارخانه آقای داود رجبی (وزیر راه کابینه‌ی اعلم و دکتر مصدق)، آدم با‌سواد و تحصیل‌کرده‌ای بود. او کارخانه را از سوئیس خریداری کرده بود و تحت نظارت کارشناسان سوئیسی، نصب و راه‌اندازی کرد. کارشناسان سوئیسی خیلی متکبّر و مغرور بودند. آن‌ها حتّی حقّ توحّش می‌گرفتند.
حقّ توحش یعنی چه؟ 
یعنی اگر یک ایرانی (به قول آن‌ها) وحشی‌گری می‌کرد و آسیبی به ایشان می‌رساند، دولت به آن‌ها غرامت می‌پرداخت. آن‌ها با وجود آن همه‌ ادّعا نتوانستند کارخانه را درست کنند، در نتیجه آن را به ورشکستگی کشاندند . حقوق کافی به کارگران نمی‌دادند (روزانه 35ریال) البتّه من ماهانه 000/10تومان حقوق می‌گرفتم و تن‌ها مهندس آنجا بودم. حدود 45 روز در آنجا کار کردم. چون از نخوت آن‌ها به ستوه آمده‌بودیم، یک روز استخاره کردم که آیا آن‌ها را از کارخانه بیرون کنیم یا نه؟ دیدیم آیه‌ی معروف "جاء الحق و زهق الباطل" آمد. وقتی نظر قرآن را دیدم روی این نظریه جدی شدم. به آقای مهندس شیرزاد (شریک آقای رجبی) گفتم: "من می‌توانم کارخانه را از این فلاکت و ورشکستگی، نجات دهم." شیرزاد با تعجّب و ناباوری گفت: "مگر می‌شود؟ این کارخانه 700 کارگر و کارمند دارد!" گفتم: "آن‌ها (سوئیسی‌ها) تمام ثروت شما را از بین برده‌اند." بالاخره شیرزاد راضی شد که موضوع را با آقای رجبی در میان بگذارد. آقای رجبی در آن روز‌ها به خاطر ورشکستگی در بستر بیماری بود. وقتی این پیشنهاد را شنید، خوشحال شد و پیغام داد: "قلی‌زاده اگر می‌تواند، بیاید درست کند." بعد گفت: "چی احتیاج داری؟" من هم نظر و نیاز‌هایم را مطرح کردم . اوّل 10 روز کارخانه را تعطیل کردم، چون می‌خواستم تمام دستگاه‌ها را به دقّت چک کنم و سازمان جدیدی به آن‌ها بدهم .
کارشناسان سوئیسی چه شدند؟ 
هیچ! با این‌که قرار‌دادشان 2 ساله بود، آن‌ها را با خفت و خواری یک‌روزه بیرون کردند. نتیجه‌ی تکبر و خود‌خواهی اصولاً چنین است.
برخورد‌ کارگر‌ها چه‌طور بود؟ 
بسیار عالی! واقعیت این است که من بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه بسیار پرانرژی بودم و احساس خوبی از خودم داشتم. اعتمادبه‌نفسم خیلی زیاد بود . هر وقت اراده می‌کردم با قدرت و اتکای به نفس جلو می‌رفتم. یک روز بعد از اخراج مفتضحانه‌ی کارشناسان خارجی 5 نفر از کارگران را جمع کردم. همه‌چیز را برایشان توضیح دادم و آن‌ها را به همراهی و مشارکت فراخواندم. این کار احساس خوبی در آن‌‌‌‌‌‌ها ایجاد کرد؛ انگار تازه از مادر متولد شده‌بودند . چون کارشناسان خارجی که با سگ‌های آموزش‌دیده، وارد کارخانه می‌شدند، متکبّرانه با کارگران برخورد می‌کردند و آن‌‌‌‌‌‌ها را حیوان صدا می‌زدند . بعد از 10 روز شروع به کار کردیم . قبلاً 97% محصول سوئیسی‌ها خراب در‌می‌آمد، ولی وقتی کار‌ها را خودمان به‌دست گرفتیم، محصولات کارخانه تا 97% سالم بودند. ما به‌طور معجزه‌آسایی بر مشکلات فایق آمدیم. رجبی هم وقتی این همه شور و اشتیاق را دید، خیلی خوشحال شد. به من گفت: "برایت ماشین می‌خرم و چنین و چنان می‌کنم." من گفتم: "نمی‌خواهم، تو به جای این کارها بیا حقوق معوّقه‌ی کارگران را پرداخت کن. تا به کارگران امکانات رفاهی ندهیم، هیچ چیز درست نمی‌شود . "گفت: ندارم." وقتی سماجت رجبی را دیدم مجبور شدم نقشه‌ای طراحی کنم. به 5 نفر از کارگرهایی که امین من بودند گفتم: "بیایید اعتصاب کنید و مرا گروگان بگیرید و اعلام کنید تا حقوق‌تان پرداخت نشود، آزادم نمی‌کنید !" این نقشه اجرا شد. آن‌ها مرا گروگان گرفتند. شب که شد یک گروهان ژاندارم و کماندو به کارخانه ریختند. آن‌ها خیلی ترسیده بودند و نگران جان من بودند . گفتم: "ژاندارم‌ها را برگردانید!" گفتند: "کار‌گرها تو را می‌کشند!" گفتم : "اگر شما قول بدهید که حقوق‌شان را پرداخت کنید، آن‌ها مرا نمی‌کشند ." بالاخره آن‌ها قول مساعدت دادند و کارگرانی که مرا به گروگان گرفته بودند، رهایم کردند.
بدهکاری‌ها را پرداختند؟ 
(با افتخار) بله که پرداختند! فردای آن روز چندین چمدان پول آوردند و بین کارگران توزیع کردند.
کارشکنی هم می‌کردند؟ 
بله خیلی زیاد! مثلاً موّاد اوّلیه را وارد نمی‌کردند. یک روز من بررسی کردم که چه کنیم تا کارخانه نخوابد. شنیده بودم در زنجان کوهی هست که صد‌در‌صد از جنس سنگ معدنی به فرمول 34 است. خودم رفتم پای کوه. دیدم پای کوه سرباز هست. تعجّب کردم. این نشان می‌داد که صد‌ها سال قبل عدّه‌ای آمدند اینجا و از این کوه آهن استحصال کردند، ناخالصی‌ها را ریختند و رفتند!
یعنی خارجی‌‌ها این کار را کرده بودند؟ 
بعید است. آن سرباز نشان می‌داد که این کار سالیان خیلی دور انجام شده . یعنی از گذشتگان ما آن‌قدر از لحاظ علمی و تکنولوژی پیشرفته بودند که توانستند سنگ معدن برداشت کنند. انگلستان مدّعی است که ذوب‌آهن از افتخارات آنان است، در حالی‌که قرآن کریم نحوه‌ی استفاده از سنگ معدن و استحصال آهن را به حضرت نسبت می‌دهد (حدود 000/5 سال قبل)
بعد از سال 42 کجا رفتید؟ 
از اواسط سال 42 در دانشگاه تهران تدریس می‌کردم. سال 43 کم‌کم فعالیت‌های زیرزمینی شروع شد. من ضمن مشارکت با دوستان انقلابی، از همان روز‌ها به تشویق مرحوم طالقانی، به فکر تاٌسیس یک شرکت ریخته‌گری افتادم . معتقد بودم خودمان باید مُبدع و خلّاق باشیم و نباید مرعوب غربی‌ها شویم . به قول مرحوم آیت‌الله طالقانی، ما مسلمان‌ها فقط حرف می‌زنیم. باید کار کرد. به همین خاطر در اساس‌نامه‌ای که در سال 46 برای شرکت نوشتیم، قول و قرار کردیم که ماشین‌آلات را وارد نکنیم، خودمان تکنولوژی را بومی کنیم و طرّاحی، ماشین‌سازی و ریخته‌گری جزو برنامه‌های ما باشد. من از همان اوّل مدیر‌عامل بودم. الان هم هستم . 
در این سال‌ها چه کارهای خاصّی انجام دادید؟ 
کار خاص که چه عرض کنم. من در زمان جنگ، شرایط مهمّات و ابزار‌آلات جنگی را بدقت بررسی کردم. فهمیدم رزمندگان خمپاره و مهمّات کم دارند و امکانات لجستیکی ضعیف است. از سال 63 تصمیم گرفتم سمت و سوی تولیدات کارخانه را به ساخت خمپاره‌ی 120 میلیمتری میلیمتری تغییر دهم. دست به تولید زدیم و روزانه 2500 قبضه خمپاره تولید می‌کردیم. البتّه کارخانه‌های دیگر هم تدریجاً خمپاره‌های 60، 80 و 120 میلیمتری و گلوله‌ی توپ 150 میلیمتری را تولید می‌کردند. 
اجازه بدهید از شرایط فعلی شرکت ایرفو بپرسیم.
خواهش می‌کنم. همان‌طور که گفتیم شرکت ایرفو حدود 40 سال در صنایع ریخته‌گری، حرارتی و ماشین‌سازی تجربه دارد، و در سال‌های 78، 79، 80 به‌عنوان واحد نمونه‌ی کشوری انتخاب شده و دارای گواهینامه‌ی‌iso9001 و گواهینامه‌ی ملّی ایران و برخوردار از چندین لوح تقدیر کشوری است . 
محصولاتش چیست؟ 
دیگ چدنی شوفاژ سانترال، پکچ چدنی شوفاژ دیواری و زمینی (در دو مدل آشپزخانه و موتور خانه‌ای)، انواع یخچال‌ فریزر، لوله و اتّصالات چدنی فاضلاب، رادیوتور آلومینیومی، قطعات چدنی سنگین صنعتی و طراحی ماشین‌سازی خطوط تولید.
تعداد کارگران و کارکنان شرکت چند نفر است؟ 
300 نفر 
ببخشید! اجازه دارم بپرسم چند نفرشان همشهری هستند؟ 
حدود 150نفر از همکاران ما اهل بابل هستند . 
مشکل اشتغال کی حل می‌شود؟ 
این مشکل، البته یک مشکل است و همه باید برای حلّ آن امّا مسئولان و متولیان امور قبل از هر چیز همّت کنند. وظیفه دارند فرهنگ کار را نهادینه و درونی کنند. جوان اگر بخواهد کار کند، باید بلند‌پروازی را کنار بگذارد، در برابر مشکلات خم به ابرو نیاورد و احساس شکست نکند. دولت وظیفه‌ی سنگینی بر عهده دارد. در حال حاضر برای هر فرصت شغلی 000/40 دلار اعتبار لازم است. من طرح‌های زیادی در زمینه‌ی صنعت، کشاورزی و ... دارم که اگر امکانات و اعتبار باشد حدود 000/100 فرصت شغلی ایجاد می‌شود . 
آخرین طرحی که در دست اجرا دارید کدام است؟ 
پروژه‌ی کاغذ‌سازی از کاه برنج که 250 میلیون دلار سرمایه می‌خواهد . 
آقای مهندس! رمز موفقیت‌تان چیست؟ 
رمز موفقیتم در 3چیز است: تعقّل، سخت‌کوشی و توکل. یادم نمی‌‌‌‌آید از کارکردن خسته شده باشم از ادامه‌ی کاری که کرده‌ام، ناامید شده‌باشم. شک برایم معنا ندارد. به نظر من انسان می‌تواند با توکل، تعقّل، تدبّر و سخت‌کوشی بر کلیه‌ی مشکلات فایق آید. توصیه‌ام به جوانان عزیز این است که هرگز یاٌس ناامیدی به خود راه ندهند و همیشه با امید و اتکا قادر مطلق و با تمام وجود در خدمت آن کار قرار گیرند و صرف‌نظر از درآمد‌های عادی و تجربه‌ای که کسب کرده‌اند، قانع باشند. 
ظاهراً در بخش بند‌پی، در حال ساخت مسجد بزرگی هستید؟ 
مسجد نیست، بلکه یک موسسه‌ی مذهبی و فرهنگی است. (با اشاره به نقشه‌ی زیبایی که روی دیوار نصب است) به آن نگاه کنید 000/2 متر زیر بنا و یک کتابخانه‌ی بزرگ دارد. قسمتی از آن هم بارگاه و بقعه‌ی امامزاده نظام‌الدّین است. من علاقه‌ی خاصّی به این امامزاده دارم. حدود 500 میلیون تومان هزینه دارد و طرح آن 5 ساله است. سال 83 شروع شده است. و اگر خدا بخواهد و دوستان کمک و همّت کنند، سال 88 تکمیل می‌شود.
لطفاً از مراودات‌‌تان با بزرگان انقلاب بگویید؟ 
سال اوّل دانشکده‌ی فنّی که بودم، در مسجد هدایت تهران با شهید رجایی و شهید باهنر آشنا شدم و دوستی‌مان تا زمان شهادت ایشان ادامه داشت. در سال 1330 ، موقعی که در قم دانش‌آموز بودم، شهید بهشتی معلّم زبان من بودند . یادشان به خیر. افتخار داشتم که شهید بهشتی، خطبه‌ی من و خانمم را در سال 1346 در مسجدالنّبی خواندند. (ایشان در آن سال از آلمان به حج مشرّف شده بودند). با بقیه‌ی بزرگان هم به مناسبت‌هایی ارتباط و دوستی داشتم . 
مدرسه هم ساخته‌اید؟ 
بله. در سال 1350 در زادگاه (پاشا امیر) مدرسه‌ی راهنمایی مهدویه اسلامی را ساختم که هنوز دایر است و از مدارس با‌سابقه‌ی دیرینه و پربرکت منطقه به‌شمار می‌رود صحبت‌های ایشان که به پایان می‌رسد، تازه می‌فهمم که آن روز، آقای ابراهمیان راست می‌گفت و اغراق نمی‌کرد. مگر ماتسوشیتا در ژاپن چه کرده که مهندس قلی‌زاده‌ی پاشا در ایران نکرده است؟ آن مرد بزرگ در ژاپن، قریب به صد سال در خدمت مردم و توسعه‌ی کشورش بود و این کار‌آفرین پرافتخار در ایران، هفتاد سال است که هر روزش حرکت، برکت، خلاقیت و توکل است. هفتاد سال دیگر نیز چنین باد ! 

 

 

نام و نام خانوادگی: مجید بحرینی
نام پدر: محمدجواد
محل صدور: تهران 
متولد: 1358
email: bahreini.ut@gmail.com 
سوابق علمی و اجرایی: 
- رتبه یک کنکور کارشناسی ارشد و معاف از خدمت نظام وظیفه
- نفراول اولین جشنواره خلاقیت،نوآوری وکارآفرینی درسطح دانشگاههای کشور.
- دانشجوی برگزیده گروه علوم باغبانی دانشگاه تهران جهت معرفی به کمیته نخبگان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور. 
- کارآفرین برتر کشور به انتخاب اولین همایش ملی مدیریت کارآفرینی.

- دانشجوی نمونه دانشگاه تهران در سال تحصیلی 85-86 . در مقطع کارشناسی ارشد 
- کسب درجه عالی و نمره 46/19 در دفاع از پایان نامه کارشناسی ارشد در زمینه علوم باغبانی مهندسی فضای سبز با عنوان:
"بررسی روش های مختلف تغذیه از طریق تزریق به تنه و مصرف موضعی در خاک به منظور کنترل عارضه خزان زودرس درختان چنار (platanus orientalis l. )."
- رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت تعاونی دانشجویان پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران تاسیس سال 1381 (فعال در زمینه: کشت و کار محصولات کشاورزی، انجام پروژه های مطالعاتی و تحقیقاتی، ارائه خدمات فنی مهندسی و مشاوره).
- دبیر انجمن علمی گروه علوم باغبانی و مهندسی فضای سبز دانشگاه تهران.
- عضو شورای حمایت و نظارت انجمن های علمی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی و نماینده 16 انجمن علمی پردیس در دانشگاه تهران.
- عضو شورای مرکزی فدراسیون علمی و آموزشی سازمان ملی جوانان در استان تهران. 
- عضو شورای مرکزی کانون عالی گسترش فضای سبز و حفظ محیط زیست ایران و مسئول کمیسیون انتشارات.
- همکاری درطرح ملی کاهش ضایعات آرد، نان وگندم در سطح کشور.
- عضو هیئت تحریریه و دبیر سرویس تخصصی علوم باغبانی و مهندسی فضای سبز ماهنامه سیمای محیط "landscape " از سال 1383.
- خبرنگار سرویس تخصصی علوم باغبانی ماهنامه سیمای محیط ازسال 1383.
- همکاری درنگارش 6 جلد کتاب "مشاوره،انتخاب،پرورش و کاربرد گلها"
- ویراستارعلمی کتاب "چمن ها، کاشت و نگهداری برای داشتن فرشی سبز و زیبا".
- همکاری درنگارش و ویراستار علمی کتاب "گز" با انجمن علمی جنگلدارای پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران.
- نگارش کتاب"مدیریت چمن"با همکاری مهندس داوود نادری(در دست چاپ).
- ارائه مقاله تحت عنوان:
"باغات شفابخش واثرات آنها بر حواس پنجگانه کاربران این باغ" درهمایش بین المللی گیاهان دارویی.
- ارائه مقاله با عنوان:
"بررسی روش های مختلف تغذیه از طریق تزریق به تنه (trunk injection ) ومصرف موضعی در خاک به منظور کنترل عارضه خزان زودرس درختان چنار(platanus orientalis l )." در چهارمین کنگره علوم باغبانی ایران .
- چاپ مقالات علمی ترویجی در نشریه پر تیراژ سیمای محیط تحت عناوین:
- تغییر رنگ برگها.
- یک باغ اما یک دنیا سخن.
- جابجایی و کاشت درختان.
- دارای گواهی نامه آزمون ادواری رشته مهندسی فضای سبز با کسب امتیاز 100/97 از سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی استان تهران.
- دارای گواهی نامه آزمون ادواری رشته مهندسی باغبانی با کسب امتیاز 100/92 از سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی استان تهران.
- عضو مرکز دانش پژوهان شاهد.
- همکاری در طرح پژوهشی نوع 45 با آقایان دکترکافی ودکتربابالار در رابطه با تغذیه درختان در فضای سبز شهری و رفع مشکل کلرز آنها.
- همکاری با سازمان پارکها و شهرداریهای تهران و کرج جهت آموزش نحوه تزریق به درختان وبررسی اثرات آن در درخت.
- همکاری با مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران.
- طراحی واجرای بخشهایی ازفضای سبز شهر جدید پرند(زیر نظر شرکت عمران شهرهای جدید، وابسته به وزارت مسکن).
- طراحی واجرای سیستمهای آبیاری فضای سبز شهر جدید پرند.
- اجرای پروژه کاشت و نگهداری فضای سبز باغ ملی گیاهشناسی ایران(قطعه e ).
- آشنایی با سخت افزار و نرم افزارهای کاربردی کامپیوتری و اینترنت.
- دارای طرح برگزیده در"مسابقه بهترین طرح های فرهنگی"دانشگاه تهران .
-دارای پوستر برگزیده در مسابقه طراحی پوستر"بانک و محیط زیست". 
_تعاونی دانشجویی نمونه دانشگاه تهران جهت معرفی به اولین همایش تعاونی دانشجویی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری (صندق رفاه دانشجویان) با همکاری وزارت کار و امور اجتماعی.
_ شرکت در همایش انجمن های علمی پردیس ودو همایش گردهمایی انجمن های علمی دانشجویی دانشگاه تهران.
_برگزاری نمایشگاه کتب تخصصی کشاورزی ومنابع طبیعی.
_همکاری دربرگزاری یادواره ی بزرگ 400 شهید دانشگاه تهران.
_سرپرست برگزاری کارگاه آموزشی کشت، تولید وفرآوری گیاهان دارویی.
_پذیرش مقاله به عنوان :
روش های نوین تغذیه درختان درفضای سبز با تاکید بر روش تزریق تنه ای (trunk injection) در همایش سازمان پارکها وفضای سبز شهر تهران (ارائه مقاله درسال جاری).
_همکاری با معاونت توسعه تشکل های بخش کشاورزی وزارت جهاد کشاورزی .
_انعقاد سه قرارداد درغالب شرکت تعاونی دانشجویی دانشکده کشاورزی با دانشگاه تهران درسالهای 83،84و85.
_ سرپرست قرارداد طراحی ، اجرا ونگهداری فضای سبز باند دوچرخه سواری با شرکت عمران شهرهای جدید (شهر جدید پرند) 
_ سرپرست قرارداد طراحی واجرای سیستم های آبیاری تحت فشاروقطره ای باند دوچرخه
- _ سرپرست قرارداد طراحی واجرای سیستم های آبیاری تحت فشاروقطره ای ضلع شرقی و غربی کیوسک 
_ سرپرست قرارداد عملیات احداث ونگهداری پارک تفرجگاهی شمال فاز یک وبلوار ورودی شهر و معابر اصلی شهر جدید پرند 
_سرپرست قرارداد اجرا ونگهداری فضای سبز باغ ملی گیاهشناسی ایران با موسسه تحقیقات و جنگلها شامل قسمتهای نمایشی ،خزر،زاگرس ،البرز، هیمالیا ، ایران ، توران، قفقاز و پهن برگان همیشه سبزوسیستماتیک 
_ کارگزار بانک کشاورزی جهت بیمه وتعیین خسارت محصولات کشاورزی منطقه کرج.
_همکاری با سازمان نظام مهندسی کشاورزی ومنابع طبیعی درراستای ایجاد شرکت های مادر تخصصی وتوسعه کارآفرینی با همکاری وزارت کارو امور اجتماعی.

 

 

فرحناز مظفری

خانم فرحناز مظفری در سال ۱۳۵۳ در روستای گمیشان از استان گلستان متولد شد. وی که اکنون 33 سال دارد، مدیرعامل شرکت نخ و طناب مظفری و نیز مؤسس و عضو هیأت مدیره اتحادیه غیر دولتی زنان توانمند استان گلستان می‌باشد. وی در سال ۱۳۸۰ در جشنواره سراسری عذرا به‌عنوان زن نخبه کشور و در سال ۱۳۸۱ به عنوان زن توانمند استان و همچنین دبیر نمونه انتخاب گردید
مدیرعامل شرکت نخ و طناب مظفری  خانم مظفری از شرکت‌کنندگان در طرح ملی ترویج کارآفرینی و توان‌افزائی زنان کارآفرین بوده‌اند که در سال ۱۳۸۲ توسط خانه پژوهش نواندیش و با حمایت دفتر امور بانوان وزارت کشور اجرا شد. 
سایت wenet مصاحبه‌ای با ایشان انجام داده که در زیر می‌آید:

با سلام و تشکر ازاینکه وقت خود را در اختیار ما قراردادید،بفرمایید چه شد که وارد صنعت تولید طناب شدید؟ 
من هم سلام عرض می‌کنم، در خانواده ما، ‌تولید طناب سابقه کهن دارد، جد بزرگ من تاجر طناب بوده و در کار صادرات و واردات آن به شوروی سابق از طریق آستارا فعال بوده‌است. او عقیده داشت فرزندانش از طریق صنعت پیشرفت‌ خواهند کرد نه کشاورزی و دامپروری، ‌عموی من نیز به فعالیت در زمینه نخ و طناب مشغول بوده‌است. من نیز با توجه به سابقه خانوادگی به پدرم پیشنهاد نمودم که سرمایه‌ای برای تاسیس کارخانه تولید طناب‌هاب صنعتی در اختیارم قراردهد و این ایده با استقبال پدرم روبه‌رو شد. 
هیچ مخالفتی دراین زمینه صورت نگرفت؟ 
چرا، از آن‌جا که محیط کار ما بسیار سنتی بوده و آداب و رسوم سنتی داشت، در ابتدای امر اطرافیان، پدر مرا نکوهش می‌کردند که چرا سرمایه خود را در اختیار دختر خودش قرار داده‌است. مشکلات دیگری هم بود. اما من از برخورد با مشکلات هراسی ندارم و معتقدم اگر کاری راحت به‌دست بیاید، راحت هم از دست خواهدرفت. 
برای تأسیس کارخانه سرمایه‌ای که پدرتان در اختیار شما گذاشته‌بود کافی بود؟ 
نه، علاوه بر آن سرمایه، با استفاده از تبصره ۳ توانستم مبلغ ۴۳ میلیون تومان هم وام بگیرم و کار را آغازکنم. 
تحصیلاتتان چه‌بود و آیا به کسب و کارتان مرتبط بود؟ 
دوره چهار ساله دبیرستان را در تربیت معلم گذراندم و بعد از اتمام آن در سال ۱۳۷۴ در رشته جامعه‌شناسی پذیرفته‌شده و وارد دانشگاه شدم. به‌علاوه دوره‌های کار با کامپیوتر را گذرانده‌ام که در مدیریت شرکت بسیار کمکم کرد. به‌طور کلی تحصیلات در حرفه‌ ما بر دو محور علم و تجربه تاثیر گذار است. ولی من معمولا برای انتخاب کارمندان از افراد بومی و غیر آشنا استفاده می‌کنم. 
از چه زمانی مشغول به کار شدید؟ همزمان با تحصیل، تدریس نیز می‌کردم تا سرانجام در ۱۲ تیرماه ۱۳۷۷ با خاتمه یافتن امتحانات دانشکده، موفق به اخذ جواز تاسیس کارگاه خود در شهرک صنعتی شدم. در خرداد سال ۱۳۷۸ با رسیدن ماشین آلات مورد نیاز کارگاه راه‌اندازی شد و محصولات از همان زمان وارد بازار شدند. 
محصولات اصلی شما چیست؟ 
انواع نخ‌های صنعتی، کاه‌بندی، طناب و نخ‌های صیادی. 
برای فروش محصولات مشکلی ندارید؟ 
من بازاریابی را ابتدا از مزارع شروع کردم به‌طوری‌که مستقیما با مشتری‌ها ارتباط برقرار کردم، و از آن‌ها خواستم در صورت تمایل به جنس به کارخانه مراجعه نکنند بلکه از بازار پیگیری کنند، این‌ کار سبب شد که عمده فروش‌ها به سراغ ما بیایند. در حال حاضر بازار کار ما داخلی و شامل استان‌های خراسان، سمنان، گلستان، گیلان، مازندران، قزوین و تهران می‌باشد ولی سعی ما همواره این است که به بازار تهران وابسته نباشیم. هدف اصلی تجارت من ، حضور در بازارهای جهانی است.

 

 

مریم درانی

نام و نام خانوادگی: مریم درانی
متولد : 1357
میزان تحصیلات: کاردانی سخت‌افزار کامپیوتر
مدیرعامل شرکت جلوه سازان کیمیا
خانم مریم درانی در سال ۱۳۵۷ در کرمان متولد شد. وی که اکنون ۲۷ سال دارد، مدیرعامل شرکت جلوه‌سازان کیمیا است و در کسب و کار خود موفقیت‌هایی بدست‌آورده‌است. وی از شرکت کنندگان در طرح ملی ترویج کارآفرینی بوده که توسط خانه پژوهش نواندیش و با حمایت دفتر امور بانوان وزارت کشور در سال ۱۳۸۲ برگزار شد . 
سایت wenet مصاحبه‌ای با ایشان انجام داده که در زیر می‌آید :

با سلام و تشکر ازاینکه وقت خود را در اختیار ما قراردادید، لطفاً بفرمایید تحصیلاتتان چیست و از چه زمانی شروع به کارکردید؟ 
با سلام، من در سن ۱۸ سالگی و پس از اخذ دیپلم، در رشته سخت‌افزار کامپیوتر مقطع کارشناسی پذیرفته‌شدم، اما پس از ازدواج در سال ۷۶ و گرفتاری‌های مربوط به بچه‌داری پس از اخذ مدرک کاردانی سخت‌افزار مجبور به ترک تحصیل شدم. 
از چه زمانی مشغول به کار شدید؟ 
از سال ۷۷ به مدت ۲ سال در شرکت برق صنعتی کرمان کارکردم با اینکه رشته‌ام سخت‌افزار بود در آنجا تمام کارهای مربوط به کامپیوتر و نرم‌افزارهای نقشه‌کشی به عهده من بود. پس از آن در سال ۷۹ به شرکت گاز کرمان منتقل شدم و در آن‌جا نیز نقشه‌کشی انجام می‌دادم. 
در اواخر سال ۸۰ شرکت فنی مهندسی نوین بارز را تأسیس نمودم. 
چه شد که به فکر تأسیس شرکت نوین بارز افتادید؟ برای آغاز کار چقدر وام گرفتید؟ 
من برای تأسیس این شرکت وامی نگرفتم، این شرکت با هدف تبدیل موتورهای دوو به نیسان اغاز به‌کارکرد، و فعالیت ‌اصلی آن تغییر و تبدیل سیستم‌های داخلی لیفتراک بود. چراکه در آن زمان پی برده‌بودم اکثر بردهایی که روی دستگاه‌های لیفتراک می‌گذارند و قیمت بالایی هم دارد از آلمان وارد می‌شود و وارد کردن آن‌ها دشوار است. برای شروع کار من به همره برادر کوچک‌ترم که در آن زمان دانشجوی رشته مهندسی برق بود یک برد دسته دوم را به قیمت دو میلیون تومان تهیه و علیرغم همه مخالفت‌هایی که در آغاز کار بود،آن را باز کردیم و پس از یک‌سال موفق به تهیه برد مشابه شدیم. طرح خود را به شرکت لاستیک بارز پیشنهاد کردیم، کارشناسان آن شرکت از تهران آمدند و پس از بررسی کار ما به موفقیت‌آمیز و اقتصادی بودن آن اذعان کردند، چراکه این برد با هزینه‌ای معادل یک چهارم قیمت بردهای آلمانی تهیه می‌شد. اما متأسفانه شرکت لاستیک بارز حاضر به پذیرفتن ما به عنوان یک شرکت خصوصی نبود و انتظار داشت من و برادرم به صورت کارمند برای آن شرکت فعالیت نماییم. به‌علاوه وضعیت اکثر شرکت‌ها به‌گونه‌ای است که حاضرند موتورهای گران قیمت را از آلمان یا کره بخرند ولی موتورهای ما را فقط به دلیل ایرانی بودن نمی‌خرند و حتی حاضر نیستند آن را آزمایش کنند. 
از همین‌رو به فکر تأسیس شرکت دیگری افتادم. 
شرکت جدید شما کی و چگونه آغاز به‌کار کرد و در چه زمینه‌ای فعالیت می‌کند؟ 
در ابتدا و برای تهیه هزینه‌ تأسیس شرکت، خانه خود را فروختیم و مقداری از پول آن را صرف راه‌اندازی شرکت جلوه سازان کیمیا نمودم، ‌این شرکت که در سال ۸۱ تأسیس شد، شرکت پیمانکاری تأمین نیروی انسانی است که خدماتی از جمله پشتیبانی، اداره و نگهبانی فضای سبز و ... را انجام می‌دهد. 
هدف من از تأسیس این شرکت اشتغال‌زایی و تأمین کار برای نیروهای بیکار بوده‌است، این شرکت در مناقصه‌ها حضور پیدا کرده و از کارفرما پروژه‌های اجرایی می‌گیرد. 
تا به حال با چه کارفرماهایی پروژه داشته‌اید؟ 
اداراتی چون مرکز مخابرات کرمان، اداره اموال کرمان، بیمارستان شفا،‌ اداره برق کرمان و... . در مناقصه شرکت برق ما در میان ۲۸ شرکت کننده برنده شدیم ولی از آنجا که مدیرعامل شرکت یعنی من ، زن بودم، و فکر می‌کردند که از عهده کار بر‌نمی‌آیم، مانع‌های بسیاری برای ما تراشیدند، به عنوان مثال از ما خواستند کار را ۳ ماهه تحویل دهیم، ازآنجا که من به توانایی خودم اعتماد داشتم به آن‌ها قول دادم که کار را به بهترین نحو انجام دهم و همین هم شد به نحوی که قرارداد ۳ ماهه تبدیل به قرارداد دو ساله شد. 
پس از آن توانستم با پافشاری خدمات نگهبانی بیمارستان شفا را بر عهده‌ بگیرم، وضعیت آن بیمارستان در ابتدا به‌گونه‌ای بود که در ماه ۱۱ بیمار فراری داشتند و ربوده‌شدن کالا نیز گه‌گاه اتفاق می‌افتاد. ما توانستیم این آمار را به ۲ بیمار در ۵ ماه بدون هیچ سرقتی کاهش دهیم و حتی با پیگیری خودم یکی از بیماران فراری را یافته و به بیمارستان برگرداندم که سبب تحسین فراوان هم شد. این اصلاحات در حدی بود که پس از آن کلیه بیمارستان‌های دولتی، علوم‌پزشکی و دانشگاه‌ها پیشنهاداتی جهت همکاری به شرکت ما ارائه دادند. 
در حال حاضر چند نفر کارمند دارید؟ 
تعداد کارکنان ما بسته به فصل، نوع‌فعالیت و میزان کار متفاوت است، اما درحال حاضر حدود ۹۰۰ نفر با من کار می‌کنند. 

برای توسعه کسب و کارتان چه برنامه‌هایی دارید؟ 
تأسیس نمایندگی در دیگر شهرستان‌های کرمان و گسترش شرکت در مناقصه‌های خارج از استان از اهداف اصلی برای توسعه کارمان است